داستان عروسک زنده و ترسناک چاکی | آیا چاکی واقعیست؟
📅 ارسال شده در ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ - 💬 0 دیدگاه
![](https://shartiran.com/wp-content/uploads/2023/02/chucky-doll.jpg)
موزه اسباب بازی پولاک یکی از دوست داشتنی ترین موزههای کوچک لندن است که در دو خانه شهری متصل به هم قرار گرفته است.
اتاقهای کوچک آن مجموعهای بزرگ و نامنظم از اسباب بازی های قدیمی و قدیمی را در خود جای دادهاند – ماشینهای حلبی و قطار. بازی های رومیزی از دهه 1920؛ مجسمه های حیوانات و مردم در چوب، پلاستیک، سرب؛ اسب های گهواره ای رنگ تراشه شده و با ظاهری کم رنگ خطرناک. خرس عروسکی پر شده از اوایل قرن بیستم. حتی – ظاهرا – یک موش 4000 ساله که از خاک رس نیل ساخته شده است. و عروسک ها عروسک هایی با “چشم های خواب آلود”، با چشم های خیره و شیشه ای. عروسکهایی با چهرههای چینی، با صورت های عروسکی رنگآمیزی «واقعی»، با مویهایی از موهای واقعی بالای سرشان، بدون هیچ مویی. عروسک های صد و پنجاه ساله ویکتوریایی، عروسک های کمیاب با صورت های مومی. عروسک هایی با چهره های شاد، عروسک هایی با حالت های خشن. عروسک های شیرین و عروسک های مبهم شوم. عروسکهای چوبی هلندی لاغر متعلق به اواخر قرن نوزدهم، عروسک هایی با لباس ژاپنی یا چینی «سنتی». یکی از گوشههای شیشهای اتاق مملو از عروسکهایی با چهره چینی با لباسهای قرن نوزدهمی است که در کالسکههای مدل قدیمی نشستهاند و در تخت خواب های آهنی ساخته شدهاند، گویی در یک یتیم خانه ویکتوریایی کوچک و شلوغ هستي و به آنها نگاه ميكنی.
با این حال، برخی از بازدیدکنندگان موزه نمی توانند اتاق عروسک را که آخرین اتاق قبل از خروج موزه است، مدیریت کنند. در عوض، آنها به جای عبور از موزه، تمام راه را تا ورودی موزه طی می کنند. کن هویت که بیش از هفت سال در این موزه کار کرده است، میگوید: «این فقط آنها را عصبانی میکند. او میگوید که معمولا بزرگسالان، نه کودکان، نمیتوانند عروسکها را اداره کنند. و بیشتر در طول زمستان اتفاق می افتد، زمانی که خورشید زود غروب می کند و اتاق ها کمی تاریک تر هستند. او با خنده میگوید: «مثل اینکه فکر میکنید آنها از یک خانه جن زده رفتهاند… این راه خوبی برای پایان دادن به بازدید آنها از موزه اسباببازی پولاک نیست، زیرا هر چیز دیگری که آنها میدیدند، میشد. جذاب و شگفت انگیز اکنون کاملاً از بین رفته است.”
ترس از عروسک ها یک نام خاص دارد، پدیوفوبیا، که تحت عنوان ترس گسترده تر از چهره های انسان نما (اتوماتون هراسی) طبقه بندی می شود و مربوط به pupaphobia، ترس از عروسک ها است. اما اکثر افرادی که از اتاق عروسک در موزه اسباببازی پولاک ناراحت میشوند، احتمالاً به اندازه یک ناراحتی که به راحتی میخندد و اغلب از نظر فرهنگی تقویت میشود، از ترس از کودکان رنج نمیبرند. “من فکر می کنم مردم فقط آنها را رد می کنند، “اوه، من از عروسک ها می ترسم”، تقریباً طنز – “من نمی توانم به آنها نگاه کنم، از آنها متنفرم”، با خنده، شوخی. هویت میگوید اکثر مردم با خنده پایین میآیند و میگویند: «از آن اتاق آخر متنفر بودم، این وحشتناک بود». عروسک ها – و باید گفت، نه همه عروسک ها – واقعاً مردم را آنقدر نمی ترسانند که آنها را “خزش” می کنند. و این یک حالت عاطفی متفاوت است.
عروسک ها برای هزاران سال بخشی از بازی انسان بوده اند – در سال 2004، یک عروسک سنگی 4000 ساله در حفاری باستان شناسی در جزیره پانتلریا در دریای مدیترانه کشف شد. موزه بریتانیا چندین نمونه از عروسک های پارچه ای مصری باستان دارد که از کتانی پر شده با پاپیروس ساخته شده اند. طی هزاران سال، عروسکهای اسباببازی از قارهها و لایههای اجتماعی عبور کردند، از چوب و پارچه، چینی و وینیل ساخته شدند و در همه جا در دستان کودکان یافت میشوند. و با توجه به این واقعیت که عروسکها افرادی هستند در مینیاتوری که با احساسات خود متحرک نیستند، برای یک جامعه آسان است که هر چیزی را که میخواهد به آنها القا کند: همانقدر که میتوان آنها را از هر چیزی ساخت، میتوان آنها را به آنها تبدیل کرد به هر چیزی…
شاید 20 سال از اولین باری کهchild’s play را دیدم می گذرد، اما بهتر است باور کنید که برای من باقی مانده است.
به هر حال، چه کسی می تواند عروسک قاتل نمادین، چاکی را با موهای قرمز شعله ای، چشمان آبی گشاد و پوزخند شیطانی اش فراموش کند؟
با بازسازی فیلم کلاسیک ترسناک که در 20 ژوئن در استرالیا منتشر شد، طرفدارانی مثل من خوشحال هستند و احتمالاً کمی می ترسند.
حداقل وقتی تماشا می کنیم که قاتل سریالی قربانیان بعدی خود را می گیرد، می توانیم به خود بگوییم چاکی یک اثر تخیلی است، درست است؟
در واقع، اشتباه است.
به نظر می رسد که چاکی در واقع بر اساس یک عروسک واقعی “تسخیر شده” ساخته شده است، و وقتی داستان او را می شنوید ممکن است حتی بیشتر از آنچه در وهله اول بودید وحشت کنید.
با رابرت آشنا شوید
رابرت عروسک در سال 1906 به خدمتکار خانوادهاش رابرت یوجین اتو در کی وست فلوریدا هدیه داده شد. اعتقاد بر این است که او سحر و جادو سیاه و وودو انجام میداد و قبل از تحویل دادن عروسک به دلیل ناراضی بودن، آن را نفرین میکرد.
با قد 40 اینچ و پوشیدن لباس ملوانی، این عروسک پر از نی برای اکثر افراد ترسناک به نظر می رسد.
اما افسانه ها حاکی از آن است که رابرت جوان، که با نام ژن شناخته می شد، بلافاصله به سمت همراه جدیدش کشیده شد و او را رابرت به نام خود نامید.
او عروسک را با خودش همه جا می برد، از جمله میز شام خانواده. برای شروع، والدینش فکر کردند که شیرین است.
اما پس از آن، به گفته Haunted Rooms، اتفاقات عجیبی شروع شد.
اول، پدر و مادر جین صدای عمیق و ناآشنا و قهقهه ای خزنده را شنیدند که از اتاق خواب او می آمد.
بعد از آن شب رد پایی می آمد، انگار کسی از اتاقی به اتاق دیگر می دوید.
با این حال، چیزی که بیش از همه وحشتناک بود، فریادهای استخوان سوز جین در نیمه شب بود.
هر وقت پدر و مادرش او را می شنیدند، با عجله وارد اتاقش می شدند، اما او را می دیدند که زیر پتوهایش پنهان شده است، وسایل و اثاثیه اش در همه جا پراکنده شده است.
رابرت این کار را کرد!» طبق گفته Ranker، او بارها و بارها گریه می کرد.
اتفاقات غیرقابل توضیح بسیاری از کارکنان خانه داری را ترک کرد. و با انتشار خبر عروسک “شکار رفته”، خانواده اتو تلاش کردند تا جایگزینی برای آنها بیابند. مردم آنقدر ترسیده بودند که نمی توانستند به خانه شان بیایند.
همسایه ها گزارش دادند که وقتی بقیه اعضای خانواده بیرون بودند، پسری عجیب را در داخل خانه دیدند. آنها گفتند که پسر دقیقاً شبیه رابرت عروسک است و مستقیماً از پنجره به آنها خیره می شود. با وجود همه اینها، جین حاضر نشد از شر “دوست” خود خلاص شود و عروسک در خانه ماند. پس از مرگ والدینش، جین خانه را به ارث برد و حتی اتاق خودش را به رابرت داد.
پس از مرگ جین در سال 1974، رابرت در صندوق عقب حبس شد و در اتاق زیر شیروانی خانه قرار گرفت.
او بعداً توسط یک ساکن جدید کشف شد، دختری 10 ساله که گفته می شود بلافاصله عاشق آن شده است.
اما درست مانند زمانی که جین زنده بود، رابرت شروع به پرتاب اثاثیه و حرکت در شب کرد.
او اسباب بازی های دیگر را مثله کرد و حتی یک طناب به گردن سگشان بست.
خانواده بلافاصله عروسک را در اتاق زیر شیروانی برگرداندند و به سلطنت وحشت او پایان دادند.
در حالی که کارگردان Child’s Play، تام هالند، هرگز شایعات مبنی بر اینکه رابرت الهامبخش چاکی است را تایید نکرده است، به راحتی میتوان طرفداران را متقاعد کرد که بین عروسکهای شیطانی ارتباطی وجود دارد.
این روزها میتوانید از رابرت، که با نامهای رابرت عروسک، رابرت عروسک جن زده یا رابرت عروسک مسحور شده در موزه کی وست، جایی که او در پشت یک لایه شیشه ایمنی به نمایش گذاشته شده است، دیدن کنید.
او یک وسیله محبوب است و بازدیدکنندگان را از سرتاسر جهان جذب کرده است.
فقط بدون درخواست اول از او عکس نگیرید، به نظر می رسد او کمی از دوربین خجالتی است و به کسانی که ابتدا از او اجازه نگرفته اند انتقاد کرده است. میتوانید نامههای عذرخواهی زیادی از کسانی که ابتدا نپرسیدهاند به رابرت بیابید و دیوارهای خانه جدید او را تزئین کردهاند.
سلام، من چاکی هستم. میخواهی بازی کنی؟» چشمهای آبی و لباسهای دوقلوی شایان ستایش او فریبنده بودند. روی گونه های کک و مک و موهای قرمز بازیگوش، و تصور این اسباب بازی به عنوان تجسم شیطان سخت بود. این عروسک که توسط روح یک قاتل سریالی تخیلی به نام چارلز لی ری تسخیر شده بود، در فیلم ترسناک Child’s Play در سال 1988 حمام خونی به راه انداخت. در آن زمان، راجر ایبرت این فیلم را شیک و هوشمندانه خواند و خاطرنشان کرد که «موفق شد عروسکی واقعاً بدخواه خلق کند. چاکی یک SOB بد است.
14 سالم بود که فیلم اکران شد. در آن زمان، عروسک ها هر گوشه از اتاق خواب کودکی من را پر کرده بودند. اما من هرگز واقعاً از آنها نترسیدم – چه رسد به اینکه تصور کنم یکی از آنها با یک سوئیچ به من حمله کند – تا زمانی که Child’s Play را دیدم. هر فیلم ترسناکی می تواند اشیاء دنیوی را در نوری شوم قرار دهد، همانطور که حلقه برای چاه ها و همانطور که برای بادکنک های قرمز انجام داد. اما فیلم تام هالند، چاکی را به یک شخصیت شرور ترسناک و نمادین تبدیل کرد که در شش فیلم دیگر بازی کرد. امروزه، Child’s Play یادآوری میکند که عروسکها برای دههها ستون اصلی این ژانر بودهاند، تا حدی به دلیل ترس از بیگناهی فاسد و مالکیت بدنی. در بهترین حالت، فیلمهای عروسکی خزنده بر این مفهوم تأکید میکنند که هر چقدر هم که لوله پلاستیکی یا مصنوعی باشد، شر و وحشت نمایش داده شده ذاتاً انسانی است.
در صحنه آغازین پرتنش Child’s Play، بینندگان با ری، یک روانپزشک وودو که به نام خفه کننده ساحل دریاچه شناخته می شود، ملاقات می کنند. پس از یک تعقیب و گریز کوتاه، ری توسط پلیس داخل یک فروشگاه اسباببازی مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و رها میشود تا بمیرد. او فریاد میزند: «خدایا دارم میمیرم» – یکی از نقلقولترین سطرهای فیلم – قبل از انجام مراسمی که ذهن و روح او را به عروسک نزدیک منتقل میکند. آخرین لحظات ناامید او شخصیتی حیله گر و روشمند را نشان می دهد. ری شخصیتی بدون ذره ای اخلاق است که مایل است مقاصد بدخواهانه خود را بر روی اسباب بازی کودک افکنده کند. کمی بعد، یک دستفروش اسباب بازی را پیدا می کند و آن را به مادری مجرد به نام کارن (کاترین هیکس) می فروشد و او آن را به پسر کوچکش، اندی (الکس وینسنت) می دهد.
طولی نمی کشد که روح پیچ خورده ری ظاهر می شود. چاکی با اندی دوست می شود و پسر را تشویق می کند تا کارهایی مانند ترک مدرسه و تکرار کلمات زشت را انجام دهد. اما این اعمال در مقایسه با هدف نهایی عروسک: ادامه قتل ری، ملایم هستند. شکل فیزیکی ری ممکن است از معادله حذف شود، اما ویژگی های او – صدای عمیق، خنده دیوانه، و شوخ طبعی تند و زننده اش – در چاکی وجود دارد. وقتی برای اولین بار Child’s Play را تماشا کردم، لحظاتی بود که فراموش می کردم چاکی یک عروسک است. بین دیدن ری در هر تاب خوردن تیغه چاکی و دیدن چاکی به عنوان یک اسباب بازی که به سادگی بیش از حد انسانی بود، کمانه کردم.
عروسکهایی مانند چاکی اغلب با توصیف فرویدی چیزهای عجیب و غریب مواجه میشوند، یا کیفیتی که در آن چیزی که زمانی آشنا بود عجیب شده است. فرانک مک اندرو، استاد روانشناسی در کالج ناکس که مطالب زیادی در مورد علم فوبیا و ترسناکی نوشته است، می گوید: «هرچه عروسک واقعی تر باشد، احتمال اینکه برای مردم ناراحت کننده باشد، بیشتر است. او از این مفهوم به عنوان «دره غیرعادی» یا حد وسط عجیب بین «ناز، اما نه کاملاً انسانی» و «کاملاً انسانی» یاد میکند. هنگامی که چیزی در این نوار باریک قرار می گیرد – مانند عروسکی که مانند یک شخص رفتار می کند، حتی اگر لزوماً واقع بینانه به نظر نرسد – می تواند به جای جذابیت، احساس نفرت را در شما ایجاد کند. مک اندرو گفت: «این واقعیت که مانکنها، آدمکهای بطنباز، و عروسکهای واقعی ترسناک اغلب در فیلمهای ترسناک ظاهر میشوند تصادفی نیست. اگرچه چاکی ویژگی های کارتونی دارد، اما به لطف حضور به یاد ماندنی ری در اولین صحنه Child’s Play، به طور غیرمنتظره ای احساس انسان می کند.
مانند ری، بسیاری از جنایات خشونت آمیز چاکی عمدی و گاهی حتی از پیش طراحی شده است. عروسک هوش انسانی دارد. حتی زمانی که به ظاهر به دام افتاده باشد، موفق می شود اطرافیانش را گول بزند (و زمانی که نمی تواند بر دشمنانش پیشی بگیرد، به جادوی سیاه متوسل می شود). بخشی از روشی که او بر اندی اعمال کنترل می کند، تظاهر به بی جانی در زمانی است که بزرگسالان در اطراف هستند، به طوری که بسیاری از اعمال ناشایست چاکی – روشن کردن تلویزیون، ارتکاب قتل، ایجاد نشت گاز – به گردن اندی می افتد. در نهایت با مشکوک شدن به دیوانه شدن اندی، مادرش او را برای مشاهده به بیمارستان میرساند، که شاید ترسناکترین پیامد دستکاری چاکی برای بینندگان جوانتری مانند من بود. مادر اندی جعبهای را که اسباببازی به آن وارد شد، برمیدارد. باتریها میافتند. راز وحشتناک عروسک فاش شد
چاکی از اولین تلاش سینمایی برای به تصویر کشیدن عروسک ها به عنوان ترسناک فاصله دارد. یکی از اولین نمونههای ژانر ترسناک عروسکی، گابوی بزرگ (1929)، میبیند که یک بطنشناس خودمحور به آرامی در هذیانهایش فرو میرود. در نهایت، تنها وسیله بیان او از طریق آدمک چوبی او، اتو است. اگرچه خود گابو از نظر فنی هیولا است – یک خودشیفته ناپایدار ذهنی که دستیار زن خود را تحقیر می کند – اتو تبدیل به کسی می شود که مخاطبان باید از او ترس داشته باشند. چشمان باز و لبخند یخ زده اتو نگاهی بیمارگونه به او می دهد – اما زمانی که به نظر می رسد از طرف اربابش صحبت می کند، وارد قلمروی عجیب و غریب می شود.
پس از The Great Gabbo، Dead of Night (1945)، Devil Doll (1964)، Magic (1978) و تعداد انگشت شماری از فیلمهای دیگر که پیشفرض مشابهی را دنبال میکردند، آمدند: یک بطنباز آشفته با هوسهای آدمکشی آدمکاش مخالفت میکند. در قلب بسیاری از این فیلمها نوعی تصعید وجود داشت، که در آن شخصیتهای انسانی انگیزههای ناخودآگاه زشتی دارند که خودشان نمیتوانند به آن عمل کنند – زیرا از مجازات، گناه یا شرم میترسند – اما به راحتی از طریق عروسکهایشان انجام میدهند. از آنجایی که عروسک ها بی جان هستند، نمی توانند انگیزه های ارباب خود را زیر سوال ببرند یا آنجا را ترک کنند. با وجود این درماندگی اولیه، بسیاری از عروسک ها حتی از عروسک گردان های خود قدرتمندتر و فریبنده تر می شوند. در اواخر دهه 1970، نماد عروسک ventriloquist شیطانی به خوبی تثبیت شده بود.
سپس، Dolls در سال 1987، یک سال قبل از Child’s Play، روی پرده رفت. Dolls گروهی از رانندگان سرگردان را نشان می دهد که در عمارت کنار جاده ای پناه می برند که در آن یک عروسک ساز قدیمی و همسرش زندگی می کنند. بدون اطلاع بازدیدکنندگان، خلاقیت های دست ساز بسیار زنده هستند و مایلند به هر قیمتی از سازندگان خود محافظت کنند. وقتی شب فرا می رسد، عروسک ها به مهمانان حمله می کنند، در حالی که زن و شوهر بزرگتر در سایه ها غرغر می کنند. عروسکها اساساً بند ناف بین اپراتور انسان و آدمک چوبی را قطع کردند و به طرفداران فیلمهای ترسناک یکی از اولین تلاشهایشان را برای ساخت عروسکهایی با انگیزه مستقل دادند – عروسکهایی که ظاهراً میتوانند به تنهایی حرکت کنند و فکر کنند، حتی در صورت تسخیر. اما Dolls نتوانست اسباببازیهای خشمگین خود را بهطور باورنکردنی تهدیدآمیز کند. در یک صحنه، که باید یکی از آسیب زاترین صحنه ها می بود، گروهی از سربازان اسباب بازی یک تیپ تشکیل می دهند و به یک زن تیراندازی می کنند. با این حال، با توجه به اندازه کوچک و حرکت درهم و برهم آنها، عروسک ها احساس بی اهمیتی می کنند، نقصی که تا 80 دقیقه فیلم ادامه دارد.
Child’s Play در جایی موفق شد که نسخه قبلی خود شکست خورد و باعث ناراحتی مخاطبان اصلی شد. این به بینندگان کمک کرد تا شاهد دگرگونی دقیقی باشند که چاکی را به شرارت تبدیل کرد، و فیلم قوس او را از یک عروسک با نام تجاری «Good Guys» که برای سرگرم کردن بچهها بود تا یک پروکسی قاتل سریالی که از آنها سوء استفاده میکند، ردیابی میکند. عروسکهایی که در فیلمهای ترسناک ظاهر میشوند، [عروسکها] را به نوعی فتیش ترسناک تبدیل کردهاند، چیزی که میتواند با آنیمیسم [انتساب روح به گیاهان، اشیای بیجان، و پدیدههای طبیعی] و جادوی دلسوزانه همراه باشد، جایی که یک عروسک میتواند پگ آلوی، منتقد و محقق مطالعات رسانهای، به من گفت که با ویژگیهای انسانی از طریق جادو یا جنجال متحرک شوید. چاکی به راحتی با این توصیف مطابقت دارد – او یک اسباب بازی آغشته به روحی است که از طریق تخصص ری در زمینه وودو، می تواند مانند یک فرد رفتار کند.
برخلاف موجودات موجود در Dolls، چاکی هویتی منحصر به فرد دارد. او همچنین از نظر جثه و ظاهر بیشتر شبیه یک کودک انسان است. به این ترتیب، چاکی شبیه یک عروسک ترسناک دیگر و جدیدتر است که مخاطبان آن را با نام کوچکش می شناسند: آنابل، احتمالاً دومین عروسک ترسناک مشهور سینما. فیلم ترسناک The Conjuring در سال 2013 به کارگردانی جیمز وان، اولین بار بینندگان را با آنابل آشنا کرد، عروسکی چینی قدیمی بر اساس اسباببازی دهه 70 که گفته میشد تسخیر شده بود. مانند چاکی، آنابل با ویژگی های کودکانه اغراق آمیز طراحی شده بود: گونه های گلگون. چشمان درشت و رنگارنگ؛ خوکچه ها; و لباس های جذاب اما هیچکدام به عنوان زیبا معرفی نمی شوند.
در داخل ویترین رابرت، که ظاهراً برای محافظت از مردم و همچنین رابرت ساخته شده است، نامه امضا شده ای در سال 2004 وجود دارد که در آن صدمین سالگرد تولد عروسک را تبریک می گوید – از طرف پرزیدنت جورج دبلیو بوش.